فندوق کوچولوی مامان وبابا

سلام به دختر نااااااااازم الان چند روزیه که میگی دتس (یعنی دست) قرونت برم من هر لقمه غذا که میخوری 10 بار میگی بَه بَه بَه بَه ایییییی جووووووووونم عزیییز مامان ...

هووووررررااااااااااا دومین مرواریدت هم در اومد مبااارکت باااشه عسل مامان 1391/10/24 هستی سادات جان تا این لحظه ، 10 ماه و 22 روز و 2 ساعت و 58 دقیقه و 44 ثانیه سن دارد ...

قربونت برم که عااااااشق پستونکی ...

  این لباس و خاله مصی یکی از دوستای گلمون برات خرید دستشون درد نکنه خیلیییی خوشگله ...

 6 شهریور تولد مامان جون (مامان من)  بود خیلی خوش گذشت اون روز مامان جون شمارو برده بود دکتر منم خونه رو تزیین کردم و دوستاشو دعوت کردم و سوپرایزش کردم خیلیییی خوب بود مامان جون و بابا جون (مامان و بابای مامانی) دایی بنیامین تولدت مبارک مامان جونم ایشالا تولد 120 سالگییییییت ...

  هوووووووررررررررررااااااااااا قربون دختر زرنگم بشم امشب 1391/10/18 اتل متل توتوله رو یاد گرفتی ایییی جااااان ...

سلام دختر نازم اول اینو بگم که خیلیییی شیطون شدی بعد اینکه بوس میفرستی تا میگم هستی بوس بفرست دستتو میزاری رو لبتو و بعد دستتو به سمت ما میکنی وااااااااااااااااای خیلییی باحاله یکی دیگه هم کلاغ پر میکنی میگم هستی کلاغ انگشت کوچولوتو میزاری زمین و میگم پر میبری بالا بعضی وقتا پر هم میگی قربوووووووووونت برم من گوشی رو میگیری دستت میگم الو گوشیو میزاری دم گوشت  شیرینیه زندگیِِِِ من ...

واااای بالاخره تونستیم از پیشی شدنت عکس بگیریم چند وقته پیشی میشی ولی الان چند روزه که تند تند پیشی میشی واااااای وقتی پیشی میشی دلم میخواد قودتت بدم و اینم هستیِ عصبانی ...

 چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 12:40 . 10 ماه و 3 روزگی دندونتو دیدم هووووووووورررررررراااااااااااا بالاخره مروارید شما هم در اومد امروز که داشتم بهت آب میدادم با دندونت میزدی به لیوان وصدا میدااد واااای باورم نمیشد دوباره لیوان گذاشتم تو دهنت و بازم صدا داد و بعد از کلی تلاش تونستم اون مروارید خوشگلتو ببینم وااااای دخترم خیلیییی خوشحالم مبارکت باشه عزییییییییییییییییزم   ...

 دختر گلم ، دلبر مامان تولد 10 ماهگیت مبارک. هوراااااااا بالاخره شماره ماهگرد های تولدت 2 رقمی شد . این یعنی دیگه واسه خودت خانمی شدی. دخترم خیلیییی شیطون شدی و یه جا بند نمیشی همش در حال شیطونی کردنی کارای این ماه: میای تو آشپزخونه و در کابینت و باز و بسته میکنی و در کشو رو باز میکنی و وسایلشو میریزی بیرون همه جا رو میگیری و تند تند راه میری چند ثانیه اگه حواست نباشه بدون اینکه جایی رو داشته باشی می ایستی خیلیییی خوش خنده شدی فعلا همینارو یادمه  و این هم عکس ها     ...